نوشته های یک دانشجو

طبقه بندی موضوعی

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتگو با راننده تاکسی

- رشتت چیه ؟

- نرم افزار

- خوبه بازار کارش خوبه می تونی پول دربیاری 

گفتگو با مادر بزرگ :

- پسرم این همه درس خوندی دکتر هم نشدی. ؟؟؟

- خب مادر بزرگ مهندس که ان شا ء الله می شم!

گفتگو با یکی از اعضای خانواده:

- دکتر هم نشدی که پول دربیاری

-  همین جوری هم خب پول در میارم نگران نباشید!

  • علی رضا معین فر
بسم الله الرحمن الرحیم
در این قسمت سعی دارم که خاطرات تشکیلاتی را بنویسم پس اگر کار تشکیلاتی نمی کنید و علاقه ای به این بحث ها ندارید پیشنهاد می کنم این بخش را رد کنید.
  • علی رضا معین فر

سلام

شاید دیگه دوران وبلاگ نویسی به سر رسیده باشه

ولی به نظرم وبلاگ هنوز هویت خودش رو داره

راستش یک سری حرف ها رو باید زد و گذاشت که خوب زمان بگذره و دوباره بهشون رجوع کرد. شاید به خاطر همینه که می خوام مطلب بذارم البته شاید یک سری حرف های دیگه رو هم توی وبلاگ بزنم ولی قالبا دوست دارم دست نوشته هایی داشته باشم که بعدا بهشون رجوع کنم و وضع خودم رو در زمان های مختلف بسنجم البته شاید این وسط یه حرف هایی هم زدم که شاید یک نفر از یه جای دیگه از این دنیا اون رو دید و تاثیری روش گذاشت

در هر صورت نمی نویسم که کسی ببینه،  می نویسم که نوشته باشم. اگر کسی هم دید که چه بهتر.

زمان زیادی هم برای نوشتن ندارم. دانشجو هستم و پیگیر درس ها و کار ها. ولی امیدارم همین باعث بشه (که کم گویم و گزیده گویم چون در) :)


  • علی رضا معین فر