نوشته های یک دانشجو

طبقه بندی موضوعی

دانشگاه نوشت «دانشگاه خوب، هوای خوب»

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

وقتی که کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم، خیلی به بارش برف و لذت برف بازی فکر می‌کردم. یعنی از طبیعت دانشگاه بیشتر همین به ذهنم می‌رسید.  

وقتی که دوران دانشجویی شروع شد تعامل ما هم با طبیعت وحشی! دانشگاه شروع شد. دانشگاه روی دامنه‌ی کوه ساخته شده. به طوری که بسیاری از مسیر‌های دانشگاه شیب دارند که بعضی‌هاشون تنده. این‌قدر ارتفاع در دانشگاه تأثیر‌گذاره که به یک نحوی دانشگاه به سه منطقه‌ی پایین و وسط و بالا تقسیم شده بود و پر بیراه نگفتم اگه بگم که میزان بارش برف زمانی که برف می‌بارید، از بالا تا پایین متفاوت بود. وقتی می‌خواستیم از غذاخوری بریم دانشکده،‌ بعید نبود وقتی می‌رسیدیم بالا دوباره گشنمون بشه. 

طبیعت دانشگاه هم شبیه پارک جنگلی بود. حتی بعضی از جاها آلاچیق داشت. 

خوابگاه رو بالای دانشگاه ساخته بودن و با این که چسبیده به دانشگاه بود به علت شیب زیاد براش سرویس گذاشته بودن که البته به علت این که دانشکدمون جزو دانشکده‌های بالا بود ترجیح می‌‌دادم از همون وسط دانشگاه برم که البته شیب زیادی داشت ولی به تقویت قوای جسمانی کمک می‌کرد! از حیات وحش هم کم مونده بود خرس ببینیم. البته گربه رو همه‌ی جای تهران می‌تونید مشاهده کنید. گربه‌هایی که ترس خاصی ندارن و راحت قدم می‌زنن. حتی مورد داشتیم که یک بار تو اتاق از خواب بیدار شدم و دیدم یه گربه رفته سراغ سطل آشغال و داره دنبال می‌گرده. وقتی هم خواستم بیرونش کنم اصلا خوشحال نبود و کم مونده بود یه چیزی بهم بگه. سگ هم که به اندازه‌ی کافی داشتیم. سگ‌هایی بعضا بزرگ و ترسناک. بعضی وقت‌ها شب که توی دانشگاه قدم می‌زدم می ترسیدم که با یک گله از همین سگ‌ها رو به رو بشم که اصلا بعید نبود. دیدن شغال هم یک مسئله‌ی کاملا عادی بود. البته هنوز نمی‌دونم همه‌ی اون‌هایی که دیدم شغال بودن و یا روباه هم بین‌شون بود.

از لحاظ منظره هم نیازی نداشتیم که بریم بام تهران تا منظره ببینیم. اینقدر منظره‌ی خوبی داشتیم. حتی بعضی از اتاق‌های خوابگاه منظرشون مثل برج‌های گرون‌قیمتی بود که توی فیلم‌ها نشون می‌دن. البته این منظره وقتی که هوای تهران آلوده بود از دست می‌رفت و بیشتر اعصاب خورد کن بود و روز‌های معدودی بود که یک منظره‌ی کاملا واضح داشتیم.  

خب از آب و هوا بگم. زمستون‌ها اینقدر سرد می‌شد که بعضی وقت‌ها توی راهروی خواگاه بخار از دهنمون می‌زد بیرون(البته وقتی که در باز بود) سرما بعضی وقت‌ها به حدی می‌رسید که با جوراب و دولایه لباس توی اتاق می‌گشتم. حتی زیر پتو کاپشن روی خودم می‌انداختم که گرم بشم. بعضی وقت‌ها چند روز یخبندون می‌شد و خورشید هم انگار قدرتش رو از دست می‌داد. راستی در مورد برف بازی در همین حد بگم که توی چهار سال شاید روی‌ هم رفته پنج بار برف بازی نکردم یا موقعیتش پیش نیومد و یا حالش رو نداشتم. عوضش با بوی عیدی و توپ و ... زمستون رو سر می‌کردیم تا بهار برسه. وقتی بهار می‌رسید دلی از عزا در می‌آوردیم. قدم می‌زدیم. منظره‌ها رو نگاه می‌کردیم. شب‌هایی که یه مقدار گرم‌تر می‌شد بیرون روی چمنا می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم و ... . 

شاید با خودتون بگید که کاشکی ما هم اون‌جا بودیم. باید بگم که ما هم که اون‌جا بودیم وقتی که اومدیم بیرون قدر اون‌جا رو دونستیم. چون وقتی کسی در جایی زندگی می‌کنه بهش عادت می‌کنه. مثلا همون منظره خیلی برامون عادی شده بود. حداقل به اندازه‌ی الان برام لذت بخش نبود و یا همون هوا و ... . نکته‌ی دوم این که همه‌ی این‌ها یه حال خوب می‌خواست که خب قاعدتا هیچ انسانی همیشه حالش خوب نیست که بتونه از همه‌ی این‌ها استفاده کنه. کما اینکه خیلی از بچه‌ها خیلی از این مسائل استفاده نمی‌کردن. ولی در کل من یه چیزی که یاد گرفتم این بود که انسان در هیچ برهه‌ای زندگیش وقتی با یه نعمتی مواجه میشه نباید منتظر چیز دیگه باشه که از اون نعمت استفاده کنه. مثلا نباید بگه که کنار این هوای خوب کاش پول داشتم و یا این‌جا مال خودم بود چون در اون صورت نه تنها از اون هوای خوب و منظره‌ی خوب و طبیعت خوب استفاده نمی‌کنه بلکه این‌ هوای خوب و ... بیشتر زجرش می‌دن. 

 دانشگاه‌مون تموم شد و ما هم ‌اون چیزایی که گفتم رو از دست دادیم و دنیا کلا همینه. هیچ چیزی توش پایدار نیست. پس نه حرص رفتنش رو می‌خوریم و نه وقتی می‌آد بهش مطمئن میشیم. 

والسلام. 

  • علی رضا معین فر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی