نوشته های یک دانشجو

طبقه بندی موضوعی

دانشجو آمال و آرزو ها !

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتگو با راننده تاکسی

- رشتت چیه ؟

- نرم افزار

- خوبه بازار کارش خوبه می تونی پول دربیاری 

گفتگو با مادر بزرگ :

- پسرم این همه درس خوندی دکتر هم نشدی. ؟؟؟

- خب مادر بزرگ مهندس که ان شا ء الله می شم!

گفتگو با یکی از اعضای خانواده:

- دکتر هم نشدی که پول دربیاری

-  همین جوری هم خب پول در میارم نگران نباشید!

-----------

چرا ؟ واقعا چرا ؟

چرا در جامعه ما اینقدر پول سایه انداخته است روی مسئله رشته و دانشگاه.

خب مگر حاجی بازاری ها و تاجرانی که این قدر پول دارند و  از صفر شروع کردند درس خوانده هستند ؟ که ما بگوییم برویم دانشگاه که پول دربیاوریم، خب می رویم بازار شاگردی می کنیم پول در می آوریم. این همه هم پای درس استاد نمی نشینیم و دود چراغ (مثلا) نمی خوریم و کلی شب بیداری نمی کشیم (البته ما شب امتحان شب بیداری می کشیم امیدوارم شما اینجور نباشید :) ) و ...

واقعا این دید از کجا نشئت می گیره؟

اینطور برایمان تصویر کردند که یک زمانی علم اندوزی اینطور بوده است که یک نفر که علاقه داشته می رفته است در پی تحصیل علم و برایش زحمت می کشیده و با نداری هایش می ساخته بعد دانشمند می شده است. عالم می شده است. آن وقت به جامعه اش و به علم خدمت می کرده است. الان چطور است به نظر شما؟

این که الان فرهنگ عالم بودن و نخبه بودن و این طور چیز ها در مردم جا افتاده است خیلی مسئله ی خوبیست ولی این که به علم اینطور نگاه می شود که باید برویم علم بیاموزیم تا پول در بیاوریم چه می توان گفت ؟

به نظر شما این فرهنگ باعث نمی شود که کسانی که رشته شان یک طور است که شاید در نگاه اول پول ساز نباشد از رشته شان دلسرد بشوند ؟

آن وقت استاد باید با خواهش و تمنا از دانشجو بخواهد که درس بخوانند و سر کلاس بیایند ؟

اصلا در همان رشته های پول ساز چرا بچه ها درس نمی خوانند ؟

واضح است که وقتی کسی که از بچگی به او یاد داده باشند که باید بروی دانشگاه درس بخوانی که پول دربیاوری به یادگیری علم علاقه ای ندارد و فقط می خواهد سریع تر مدرک  بگیرد و پول دربیارود. 

یادش به خیر بچه که بودیم در ذهنمان سودای دانشمند شدن داشتیم. می گفتیم بزرگ شویم دانشمند شویم، ولی بزرگ که شدیم به ما گفتند "دانشمند شدن پول توش نیست". "باهاش نمی تونید کاری کنید." برای همین هم به فکر این افتادیم که پول دربیاوریم چون "شکم رو نمی شه با کشف یه مسئله ی علمی یا رسیدن به یه قانون مهم سیر کرد. "

این مسئله ای که عرض می کنم در بچه هایی که علوم پایه می خوانند شاید خیلی بیشتر نمود داشته باشد.

قصد و غرض من از این مطلب این نیست که بگویم کسی نباید از علم پول دربیاورد یا اینکه با عالم بودن نباید پولدار بود. ولی ای کاش تحصیلات ما فرق می کرد. مثلا کسی که می خواهد از چیزی که یاد می گیرد پول دربیاورد مهارت محور آموزش ببیند و کسی که می خواهد به دانش دست پیدا کند و کار های بزرگ بکند دانش محور درس بخواند.

شاید الان شما بگویید که الان چنین چیزی هست  و اسمش مراکز فنی حرفه ای و ... است.  ولی آیا این مراکز برای کسانی که دنبال مدرک می گردند که بگویند ما مهندس هستیم کاربردی دارد ؟ آیا پدر ها و مادرانی که خرج های چند ده ملیونی می کنند تا بچه های درس نخوانشان را وارد دانشگاه کنند تا بگویند مهندس شده یا دکتر شده است حاضرند بچه هایشان را به این مراکز ببرند؟

ما دو راه داریم یا این که فرهنگ مدرک گرایی را در مردم از بین ببریم که باید این که کار را بکنیم. (ولی این کار زمان بر است و برای همه امکان پذیر نیست.) یا این که در کل آموزش سطوح عالی را به دو بخش مهارت محور و آموزش محور تقسیم کنیم و به هر دو در دید جامعه جایگاه بدهیم تا آتش مدرک خواهی هم سرد شود و تکلیف دانشجویان با خودشان مشخص شود. اینطور نشود که چند سال درس بخوانند بعد آخر بگویند عمرمان هدر رفت و کارمان با رشته ی ما هیچ ارتباطی ندارد.

شاید بگویید مشکل ما از این مسئله نیست مشکل از مسئله اشتغال است وگرنه اگر اشتغال حل بشود بچه ها اینگونه سرد نمی شود. در پاسخ باید گفت

اولا این راه حل اولا برای این است که کسانی که می خواهند از رشته شان صرفا پول دربیاورند وارد محیط های دانش محور نشوند و جو آن را خراب نکنند.

دوما اگر تعداد افراد دانش محور کم شود شانس بیشتری برای رسیدن به شغل مورد نظرشان دارد.

سوما درست می گویید مشکل از مسئله ی اشتغال است ولی می دانیم که یکی از مسائلی که مشکل اشتغال را به وجود آورد ازدیاد بی رویه دانشگاه ها و دانشجویان بود اگر این مسئله رخ نمی داد شاید ما الان هم تحصیل کرده ی بیکار نداشتیم. (چون تعدادشان کم بود و شانسشان زیاد. از آن طرف آقا زاده ای با مدرک دکترا از فلان دانشگاه بهمان جا نداشتیم که ادعایی داشته باشد نسبت به این کار) هم تحصیل نکرده هایمان کار های بزرگی را رغم زده بودند. حالا که این مشکل را داریم باید دنبال دارو باشیم. نمی توانیم که سریعا تمام دانشگاه ها را از بین ببریم. به نظر حقیر این راه باعث می شود از همین دانشگاه های زیاد خروجی بسیار خوبی وارد جامعه بشود.
اینگونه عالمان واقعا عالم هستند.

باز شاید بگویید خب الان هم علوم کاربردی و غیر کاربردی داریم. باید عرض کنم که این که منظور حقیر جدا کردن علوم کاربردی از غیر کاربردی نیست منظور حقیر جدا کردن علم از مهارت است البته با رعایت همپوشانی های بسیاری که دارند.

یک مثال جالب که الان به ذهنم می رسد رشته خلبانی است. خلبان ها از ابتدا تا انتها تکلیفشان با خودشان مشخص است. می دانند چه کار باید بکنند. شما فکر نکنید که خلبان ها فقط بلند کردن و نشاندن هواپیما را یاد می گیرند. خیر آن ها وارد مسائل فنی هواپیما هم می شوند. یعنی این همپوشانی علم و مهارت را در حد خودشان یاد می گیرند. و این باعث می شوند که درس بخوانند. درست هم درس بخوانند چون باید از همین مهارت و علم استفاده کنند.

این نوشته صرفا نظر شخصی هستند شاید هزاران ایراد به آن وارد باشد. ولی دوایی بود برای بیماری ای که امروز جامعه ما به آن دچار است. شاید روزی این درمان به کار بیاید.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۴/۰۹
  • ۱۵۴ نمایش
  • علی رضا معین فر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی